هرگز نخواب کورش
دارا جهان ندارد
سارا زبان ندارد
کارون زجشمه خشکید،البرز لب فرو بست.حتی دل دماوند،آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند،آسان رهید و بگریخت.رستم دراین هیاهو،گرز گران ندارد
روز وداع خورشید،زاینده رود خشکید.زیرا دل سپاهان،نقش جهان ندارد
برنام پارس دریا،نامی دگر نهادند.گویی که آرش ما،تیر و کمان ندارد
دریای مازنیها،بر کام دیگران شد.نادر زخاک برخیز،میهن جوان ندارد
دارا
کجای کاری،دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند،دارا جهان ندارد
آییم به داد خواهی،فریادمان بلند است.اما چه سود اینجا،نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی.اما صد آه و افسوس،شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی،شهنامه ای سراید.شاید که شاعر ما،دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کورش ای مهر آریایی بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
چهارشنبه 11 آبان 1390 - 7:45:33 PM